یک صندلی کنار رویاهایم بنشینی یا بروی

یک صندلی کنار رویاهایم از ان تو ٫ بنشینی یا بروی

یک صندلی کنار رویاهایم بنشینی یا بروی

یک صندلی کنار رویاهایم از ان تو ٫ بنشینی یا بروی

من

 

اینک منم

دربهبه واژه های خالی از انسان

پوسیده در بغض خاطرات دور

در مجاورت ظرفیتی منحنی

از رسا ترین یاسه های ظلمت

و نگاهی مات در پس پنجره ای نیمه باز

که در پشتش تنها اثر یک گیاه مرده بر دیوار است.

تولدت مبارک

دیروز روز تولد دوست خوبم ارش شهابی عزیز بود و متاسفانه من بی خبر بودم

اما امروز تولد این دوست عزیز را در کلبه حقیر خودم جشن میگیرم

چون میدانم که هر روز به اینجا سر میزنه

ارش عزیز تولدت مبارک

با عرض پوزش از تاخیر در تبریک گفتن

برای تو خوب مهربان سالهایی بسیار عالی و پر از موفقیت را برایت ارزو میکنم و امیدوارم که همیشه سبز و جاری و پاینده باشی

 

 

منتظر

در کوچه پس کوچه های ساکت و خاموش این شهر

هزاران صدای خوش سر زنده

با هزاران گام خسته و پای برهنه در گذر است

در کوچه پس کوچه های  ساکت و تاریک این شهر

خلایی از هستیست یا قهقه ای از مستی

در کوچه پس کوچه های سرد و سیاه این شهر

تنها یک صداست که منتظر میماند

خاطره ها همه به خواب ابدی فرو رفته اند

ارزشها همه به تهی بودنست

من این منه خالی این مرده زنده مان

منتظر

هنوز هم منتظر چشم به جاده

از پس پنجره بسته

به انتظار نشسته ام

پس چرا نمی ایی

تو ای مرگ